به گزارش راهبرد معاصر، روزنامه الخلیج الجدید در مقالهای با بررسی سخنان نژادپرستانه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که در آن اروپا را به باغ و بوستان و سایر مناطق جهان را به جنگل تشبیه کرد نوشت این مشکل برخی از سیاستمداران اروپایی است که هنوز با مفاهیمی، چون همگرایی ملل یا برابری میان ملل و مساوات میان اصول حاکم بر ملتها بیگانه اند و نمیخواهند بپذیرند که جهان، مفهومی فراتر از اروپا دارد و اروپا دیگر تعیین کننده مفاهیم و مبانی جهانی نیست و این قاره جایگاهش را به عنوان باغ و بوستانی که بر دیگر مناطق برتری فرهنگی داشته باشد از دست داده است.
این روزنامه افزود: جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در سخنان دو هفته قبل خود در آکادمی سلطنتی بلژیک وقتی به این جمله اشاره کرد که «ممکن است جنگلها به بوستان حمله کنند» در واقع قاره اروپا را باغ و بوستان و دیگر مناطق جهان را ویرانه و جنگل خواند. این سخنان نژادپرستانه در شرایطی بر زبان مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا جاری شد که واکنشهای درخور شأنی به این سخنان صورت نگرفت.
به نظر میرسد بی توجهی به این اظهار نظر به این دلیل است که این سیاستمدار اسپانیایی که پس از ریاست اتحادیه و کمیسیون اروپا، سومین منصب مهم اتحادیه اروپا را بر عهده دارد اولین بار نیست که چنین سخنانی زشتی را که در آن نفرت پراکنی میان اروپا و دیگر ملل دیده میشود به زبان میآورد.
آنچه بیشتر قابل توجه است اینکه بورل از جریان نومحافظه کار که معتقد به جنگ تمدنها هستند، نیست بلکه او از مکتب کاملا متفاوتی است و دیدگاه سیاسی اش را باید در مکاتب چپگرایان اسپانیایی جستجو کرد. او کارش را با تصدی وزارت کار در سومین دولت سوسیالیست فیلیپه گونزالس در سال ۱۹۹۱ آغاز کرده بود. از نظر خانوادگی نیز فرزند یک نانواست که خانواده اش به دلیل شرایط اقتصادی، درد مهاجرت را چشیده اند، چون پدربزرگش برای یافتن لقمه نانی از منطقه کاتالونیای اسپانیا به آرژانتین مهاجرت کرده بود.
پیداست که این مورد خاص، چندان به مکاتب و ایدههای سیاسی فرد ارتباط ندارد بلکه ریشه آن را باید در برتری جویی برخی از محافل سیاسی غربی جستجو کرد. پس از جنگ جهانی دوم، با آنکه در مسیر رهایی از تبعیض و عقده برتری جویی بر دیگر ملل، پیشرفتهای خوبی به دست آمده است، اما غرب هنوز نتوانسته است خود را از این صفت ناپسند دور کند.
حملات (حوادث ساختگی) یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا، سرآغاز خوبی در مسیر بیداری و رهایی از تعصباتی بود که ریشه در دوران استعمار داشت. مقصود رهایی از صفت زشتی است که آمیزهای از تبعیض، نژادپرستی و ایده تقسیم جوامع به مرکزیت و حواشی است.
بورل وقتی از بوستان و جنگل میگوید از واژههایی استفاده نمیکند که ساخته ذهن اوست بلکه این واژهها در زمره کلماتی هستند که از دههها قبل در مجادلات و مباحثات آکادمیک و سیاسی کاربرد داشتند. این مشکل برخی از سیاستمداران اروپایی است که هنوز با مفاهیمی، چون همگرایی ملل یا برابری میان ملل و مساوات میان اصول حاکم بر ملتها بیگانه اند و نمیخواهند بپذیرند که جهان، مفهومی فراتر از اروپا دارد و اروپا دیگر تعیین کننده مفاهیم و مبانی جهانی نیست، چون جهان جدید از نظر فرهنگی و اقتصادی به سطحی از رشد رسیده است که یک منطقه بر مناطق دیگر حاکمیت و برتری ندارد و منطقه ای، چون اروپا جایگاهش را به عنوان بوستانی که بر دیگر مناطق برتری فرهنگی داشته باشد از دست داده است.
الخلیج الجدید نوشت: نژادپرستی در اروپا به یکباره متولد نشده است. این ویژگی زاده وپرورش یافته مؤسسات فکری سیاسی غرب است که در پیدا کردن راه و روشی برای سوق دادن اروپا به سمت مسئولیت پذیری در زایش ایدههای نازیسم و فاشیسم عاجر مانده اند. آنان به دلیل نقششان در غارت سرمایه کشورها که روندی جهت تأمین ثروت مورد نیاز جهت عبور دادن اروپا به سمت عصر جدید بود، از نظر فکری به گونهای پرورش یافتند که نمیتوانند به موضوع استقلال و حق تعیین سرنوشت ملل تن دهند. نمونه آن دولت جدید ایتالیاست که موسولینی را بنیانگذار مرجع فکری جنبش اجتماعی خویش میداند. یکی دیگر از ویژگیهای این بوستان (ادعای بورل درباره اروپا) این است که مثل فرانسه بازنگری در تاریخ استعماری خود را نمیپذیرند و حاضر نیستند اعتراف کنند روزی در کشورهای دیگر، چون الجزایر علیه مللی دیگر جنایت کرده اند.
یکی از خطرناکترین اتفاقات این است که راستگرایان تندرو در برخی از کشورهای اروپایی قدرت بگیرند، زیرا آنگاه نظریات و برنامههای ضد مهاجرت آنان، به اصل و مبنا تبدیل میشود و طرحها و برنامههایی برای جنگ تمدنها و ادیان ارائه خواهند داد، چنین اتفاقی میتواند پیشرفتهای حاصل شده در حوزه فرهنگ، انسانیت و ادیان ملل شرق و غرب را از بین ببرد./ باشگاه خبرنگاران